اردیبهشت 86 - طلوع مهر
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بازدید امروز: 2 کل بازدیدها: 181895
اردیبهشت 86 - طلوع مهر
|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من | | Music weblog | || اشتراک در خبرنامه ||   || درباره من || اردیبهشت 86 - طلوع  مهر
مهرداد فرزند مهر
منم آن عاشق سرمست گریزون که به هر سو که گریزم رخ چون ماه تو بینم ...

|| لوگوی وبلاگ من || اردیبهشت 86 - طلوع  مهر

|| لینک دوستان من || بر بساط نکته دانان...
بشنو این نی چون حکایت می کند
حسام سرا
چفیه
اجازه هست؟
هالی
تا دوباره بیایی من هم عاشق خواهم شد
آگاه من
افلاکیان
ساربان
شب مهتابی
شاهد
مهدی نامه
نگاهم برای تو
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
مهتاب روشن
از یک روحانی
ناقوس مستان
تا..............شقایق
بوی سیب
بانوی دشت رویا
بازی بزرگان
پرستوی مهاجر
عشق ملکوتی
زمستون
اسرار موفقیت
بسیار سفر می باید تا پخته شود خامی
غم غریبی
قصه هبوط
ادبی
فراموشت نکردم من فراموشت نخواهم کرد
غزلک
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
سهراب سپهری را فراموش نکنیم
خنده بازار
باران الهام بخش
خزان مهر
رویای شما
خورشید مهر
هستی
شب بی ستاره
شعر
زخم نهان
دختری از جنس کویر
فریاد سنتوریست
در هم پیچیده
روبوسی
متولد ماه مهر
ملکه ذهن
ابرای پاییزی
پرستوهای عاشق
باران پاییزی
نوشته های من
تو را من چشم در راهم
آبی
پرستوی افق
زندگی..نفرت.مرگ
هنوزم دوست دارم
عشق
وارونا
حرفای یه دختر غمگین
دادگاه عشق
ناز پری
شیرین ترین وبلاگ
آوای عشق
عمریست تنهایم و در تنهایی نیز تنهایم
دل به تو دادم
عشق اهوازی
پاییز
فقیه
پاییزان
خروس بی محل
یادم باشد زنده ام
i love you
دکتر جکول
بی بهانه با تو ماندن
ساده دل
خدای من تو هستی
دختر دوست داشتنی
حرفهای من و ما
بهانه ها
شرح پریشانی....غم پنهانی
دختر آسمانی تنها
با همیم تا آخرش
ایوار
یار مهدی
دردهای من و ما
نشان عشق
بی تو مهتاب شبی
قلب شکسته
متولد ماه عقرب
راز قلم
خاکستر پروانه
عطش زار
عشق و زندگی دوباره
تلاش معکوس
اینک از حال به آینده پلی باید زد
پرواز رهگذر
حرف چاه
....بهتره به قلبامون دروغ نگیم
آزاد از قید عشق
فرشته خیال
از نفس افتاده
همیشه در قلب منی
شبانه ها و عاشقانه ها
آسمان سنگ فرش نا تمام
میلاد0511
من از مصاحبت با آفتاب می آیم کجاست سایه؟
درد مشترک
دل دیوانه
تو در قلب منی...تو در وجود منی...
آرش (من از یادها رفته ام !)
دکتر شیطون
زبون درازی
مژده
سعیده
دل نوشته صورتی
ستاره های سیاه
عشق یعنی زندگی
مبین
بیا برگرد به خونه
گمشده در خطوط
(رویای لبخند)به نام تکسوار آسمونها
نارکند
نارسیس
کنج دنج
کوچه عشق
مثل زندگی
تپولک و جی جی
یا صاحب العصر و الزمان
دختری عاشق
دفترچه یادداشت

|| لوگوی دوستان من ||













|| اوقات شرعی ||


|| مطالب بایگانی شده || شهریور85
مهر 85
آبان85
آذر 85
دی 85
بهمن 85
فروردین 86
اردیبهشت 86
خرداد 86
تیر 86
مرداد 86
شهریور 86
پاییز 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386

|| آهنگ وبلاگ من ||

|| وضعیت من در یاهو || یــــاهـو
تفاوت
نویسنده: مهرداد فرزند مهر(یکشنبه 86/2/30 ساعت 7:55 عصر)

چند وقت پیش توی تاکسی نشسته بودم .اقای راننده هم صدای رادیو رو اینقدر زیاد کرده بود و گوش می داد که برای من و سایر مسافرا این توفیق اجباری پیش اومد که به برنامه دقت کنیم.

گزارشگر برنامه یه یکی از روستاهای دور افتاده رفته بود و با دانش آموزا مصاحبه می کرد .دانش آموزا از علاقشون به درس و مدرسه می گفتن و خیلی خوشحال بودن که می تونن درس بخونن تا اینجاش عادی بود اما نکته جالب اینجاست که گزارشگر پرسید که فاصله خونه تا مدرسه چقدره؟ و یکی از دانش آموزا گفت روزانه 2 ساعت و نیم پای پیاده راه می یایم تا برسیم و همین مسیر رو هم به همین طریق باید برگردیم.............

بعد یه گزارش از یکی از مناطق تهران پخش شد یه عده پسر و دختر دانش آموز به شدت ناراضی بودن که چرا هر روز مدت زیادی رو در سرویس مدرسه و در فاصله خونه تا مدرسه طی می کنن و حسابی گله می کردن ......

یادم می یاد تو همون مصاحبه پدر یکی از همین دانش آموزای شهری می گفت که باید به بچش التماس کنه و نازش رو بکشه تا این شاخ شمشاد تشریف ببرن مدرسه.....

خوب قضاوت رو می گذارم به عهده شما .فقط این رو هم در نظر داشته باشید که اون روستایی می گفت وقتی که هوا خوب و وضع جاده مساعد باشه 2 ساعت و نیم در راهیم در شرایط بد که خیلی بیشتر.

 

(بابت چند روز غیبتم معذرت می خوام و از همه دوستانی که سر زدن و من رو فراموش نکردن متشکرم و بازم عذر می خوام که تو این مدت نتونستم به وبلاگهای خوبتون سر بزنم .)

 

                                                             مهرداد



نظرات دیگران ( ) عاشقانه ها

حالا که تو هستی..
نویسنده: مهرداد فرزند مهر(سه شنبه 86/2/11 ساعت 12:53 عصر)

حالا که لب بر جام باده وجود تو نهاده ام حالا که پیشانی پریده رنگ خویش را در میان دستان پر مهر تو می بینم

حالا که عطر دل انگیز روح تو را در میان سایه های پنهان می بویم حالا که یاد سخنان تو هستم که بارها از راز نهانت به من خبر دادندحالا که گاه گریان و گاه خندان لب بر لب و چشم بر چشم من نهاده ای.

حالا که بر خانه دلم فروغی درخشان از ستاره چشم تو تافته حالا که برگ گلی از گلبن تو در چشمه زندگانی من فرو افتاده .....حالا دیگر می توانم......

دل در غم عشق مبتلا خواهم کرد                جان را سپر تیر بلا خواهم کرد

عمری که نه در عشق تو بگذاشته ام             امروز به خون دل قضا خواهم کرد

حالا دیگر می توانم به سالهای گذران عمر بگویم :بگذرید باز هم بگذرید زیرا دیگر مرا از پیری هراسی نیست.

 

بگذرید و گلهای نا پایدار خویش را برای خود نگاه دارید زیرا من در کشتزار روح خود گلی دارم که هیچ کس را یارای چیدن آن نیست.

حالا دیگر می توانم به سالهای عمر بگویم اگر شما خاکستر زیاد دارید تا آتشها را خاموش کنید من آتشی فزونتر از خاکستر شما دارم .اگر شما فراموشی با خود همراه میاورید من در دل خود عشقی نیرومندتر از فراموشی شما ذخیره کرده ام.......................

 

                                            من از آن روز که گرفتار توام آزادم...

 

 

(دوستان عزیز من تقریبا 10 روز نیستم پس اگر نتونستم به وبلاگهای خوبتون سر بزنم پیشاپیش عذر می خوام)

 

                                                                     مهرداد



نظرات دیگران ( ) عاشقانه ها

جنون
نویسنده: مهرداد فرزند مهر(یکشنبه 86/2/2 ساعت 1:34 صبح)

درین تنهایی که خواب از چشمان ربوده است

به تو می اندیشم

می دانی اگر دوست داشتن تو کار اشتباهی است

پس قلبم به من اجازه نمیدهد کار درستی انجام دهم

چرا که در تو غرق شده ام

و هرگز بدون تو در کنارم نجات نخواهم یافت

من همه وجودم را نثار می کنم

تا تنها یک شب دیگر در کنار تو باشم

تمام زندگی ام را به خطر می اندازم

تا تورا یکبار دیگر در کنارم حس کنم

چرا که قادر نیستم

تنها با خاطره سرودمان زندگی کنم

من همه وجودم را در راه عشق تو فدا می کنم

محبوبم

می توانی مرا حس کنی و تصور کنی که من

به چشمانت خیره شده ام؟

تورا به روشنی می بینم

زنده و جاوید در ذهنم جا گرفته ای

با اینحال همچون ستاره بخت من

از من دور هستی

من همه وجودم را نثار  می کنم...

تمام زندگی ام را به خطر می اندازم...

...

 

 

 

اگرچه راه سخت و طولانی باشد

تا پایان می روم...

 

مهرداد

 

 

 

 

 



نظرات دیگران ( ) عاشقانه ها